• سلام بر دوستان عزیزی که می خواهند عضو انجمن سرزمین رمان شوند اگر در ثبت نام انجمن سرزمین رمان سوال یا مشکلی دارید لطفا این آموزش رو مطالعه کنید آموزش عضویت در انجمن سرزمین رمان

نتایح جستجو

  1. Tara

    در حال تایپ رمان قدیسه‌شیاطین |Taraو Darkvill (کار گروهی)کاربران انجمن سرزمین رمان

    هیاهو و جنبشی در اطراف ارابه‌ها به پا شده بود، ویولت با خستگی سر از زانوهایش برداشت و از پس میله‌ها به آن طرف نگریست، تعدادی سرباز به دور اسبی که جاسپر بر رویش بود جمع شده بودند. فردی از میان جمعیت و هیاهو با صدای بلندتری تقریبا فریاد کشید- یکی بره و کالسکه خبر کنه، فرمانده خونریزی داره...
  2. Tara

    در حال تایپ رمان قدیسه‌شیاطین |Taraو Darkvill (کار گروهی)کاربران انجمن سرزمین رمان

    دستش را به سمت خورشید برد اما ثانیه‌ای بعد تاریکی جلویش قرار گرفت و دیگر نتوانست آن منظره را ببیند. در همان حال، جاسپر با خستگی به دیوارهای قدیمی پُل نورس (Nors) می‌نگریست و آرام زیر لب با خود زمزمه کرد- بلاخره برگشتم. ساعات زیادی صرف این شد که تمام ارابه‌ها و سواره نظام ها و پیاده نظام های دیگر...
  3. Tara

    در حال تایپ رمان قدیسه‌شیاطین |Taraو Darkvill (کار گروهی)کاربران انجمن سرزمین رمان

    صدای هو هوی نسیم که در میان شاخسار خشکیده وزیده می‌شد و صدای زنجیر کنار ارابه که بر میله‌های فلزی برخورد می‌کرد، نجوای آرامی داشت. لباس از خز مرغوبی که سرباز به او و چندین تن از اسیران دیگر داده بود را بیشتر به دور خود پیچاند. کم کم ماه به کناری می‌رفت و از سوی دیگر باریکه‌ای از نور، در پس...
  4. Tara

    در حال تایپ رمان قدیسه‌شیاطین |Taraو Darkvill (کار گروهی)کاربران انجمن سرزمین رمان

    .......... دقایقی از زمانی که آن دخترک چموش را می‌دید گذشته بود، جاسپر مقداری اوراق را بر روی میزش گذاشته و درحالی که قلم را مابین انگشتان کشیده‌ی خود می‌چرخاند به ارقام و اعدادی که بر روی اوراق نوشته شده، می‌نگریست. سردردش آرام آرام هر لحظه بیشتر می‌شد؛ قلم را بر روی میز رها کرد و درحالی که...
  5. Tara

    در حال تایپ رمان قدیسه‌شیاطین |Taraو Darkvill (کار گروهی)کاربران انجمن سرزمین رمان

    صدای جاسپر مردانه اما لحنی نرم و دل‌انگیزی داشت، سرباز با اخم‌های در هم به سویش آمد و دست پر قدرتی دور مچ ظریف او همچون حصاری پیچیده شد و سرباز ویولت را به سوی خود کشیده شد. ویولت همچنان در آن دو گوی آسمانی بی‌هیچ احساسی که چون دریایی طوفانی‌ست خیره بود، نسیم خنکی وزید و پوست صورتش را نوازش کرد...
  6. Tara

    در حال تایپ رمان قدیسه‌شیاطین |Taraو Darkvill (کار گروهی)کاربران انجمن سرزمین رمان

    تاریکی شب به اینکه آهسته فرار کند کمک می‌کرد. از چادری که کنار ارابه‌ها بود و بزرگ‌تر از همه بنظر می رسید صدای آشنایی شنید، صدای همان شخص غریبه که عطر اشرافی داشت. همان عطر تلخ و خوشبویی که اورا مجذوب کرده بود. - ماهم در جنگ تلفات سنگینی داشتیم! صدای دیگری را هم شنید. - فرمانده جاسپر(Jasper)، به...
  7. Tara

    در حال تایپ رمان قدیسه‌شیاطین |Taraو Darkvill (کار گروهی)کاربران انجمن سرزمین رمان

    نگاه تیزشان حریصانه بر روی تن سفید و اندام ظریف او می‌چرخید و لبخند تمسخرآمیزی بر لبانشان نشست. کامش از این حس، تلخ شده بود و بغض نفس را برید. چه بی رحمانیه او را به باد تمسخر گرفته بودند؛ آن چشم‌های حریص که بر تن و بدن او می‌غلطید، لبخندهای شرم آور... این چیزها با دنیای لطیف و پر عطوفت او فرق...
  8. Tara

    در حال تایپ رمان قدیسه‌شیاطین |Taraو Darkvill (کار گروهی)کاربران انجمن سرزمین رمان

    نام رمان: قدیسه‌ی شیاطین ژانر: تخیلی_عاشقانه_‌فانتزی هدف: آشنایی با تخیلات ذهنی یک انسان و درک درست از دنیای تاریکی... خواننده های عزیز، تمام وقایع تاریخی(شهر ها و یا کشور ها و...) اتفاقات این رمان تخیلی است و نوشته ذهن نویسندگان این رمان محسوب میشود! بوی سوخته شدن دیواره های چوبی اتاق به...
  9. Tara

    در حال تایپ رمان قدیسه‌شیاطین |Taraو Darkvill (کار گروهی)کاربران انجمن سرزمین رمان

    نام رمان: قدیسه شیاطین ناظر : @*StarShadow* نام نویسندگان: Taraو Darkvill ( فاطمه رحیمی و ملیحه امیری) ژانر: تخیلی، عاشقانه، فانتزی خلاصه : دختری از جنس آهن اما مانند درونش الماس و چشم شیطان می‌درخشد... دختری که برخلاف ظاهر زال و سپیدش در تک تک رگ های بدنش جادوی سیاه جریان دارد... اشراف‌زاده‌ای...
بالا